تا دیروز شاد بود...منم شاد بودم.......باز مثل همیشه وقتی غذا براشون می انداختمٍ سریع
می رفت و از بین بقیه، غذا رو می گرفت . یاد گرفته بود که چه طور باید تو جنگل زندگی کنه.
فوق العاده بود و دوست داشتنی........
فکر می کردم بتونه تو جنگل دووم بیاره!! اشتباه کردم.....
امروز ساعت 9:55 دقیقه صبح خواستم باز بهشون غذا بدم..........ولی کسی شاد نبود....
مثل بقیه ماهی ها نبود........بدن نارنجیش سفید خالص بود..... برعکس روی آب نیفتاده بود..... .....همونطور عادی توی آب .... انگار توی آب خشک شده، شنا نمی کرد ......در حالی که چشماش بیش از حد باز بود. تو قسمت بال بالاییش سوراخی بود که به درون بدنش راه پیدا می کرد.......
فقط می تونم بگم وحشتناک بود.
از همه ریز تر بود.....از همه بهتر.....وجودش بهت کمال می داد....برای همین اسمش
کمال بود.
Abj Fat بهت تسلیت می گم، همانطور که به خودم در این ساعت تسلیت می گم..... باید به اطلاع برسونم که کمال به کمال رسید....
همانا روزی را آرزومندم که همی بمیرم و ه کمال خویس رسم..)):..
غم آخرتون باشه. :((
آخـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
من فکرکنم بایدازشما تشکرکنم.واقعالطف کردین برای تعویض قالب.گرچه شماخیلی قابل نمی دونین که سربزنین.به هرحال یه دنیاممنون وشرمنده ازمزاحمتی که ایجادکردم.
سلام مجدد.می دونم خیلی پررویی می خوادامامی خواستم اگه بشه عنوان وبلاگ که دربالای صفحه(نه خوداسمش درپرشین بلاگ)تایپ شده ازگیرسه پیچ به کتابها تغییرکنه به فاحشه های کاغذی دراون قالب قبلی ام همین بود.من خودم رفتم توویرایش قالب اماهرچی نگاه کردم ندیدم جایی به فارسی تایپ شده باشه گیرسه پیچ به کتابها.کوکتل می دونه که من دراین مواردچه صفرکیلومترعبورموقتی ام.به هرحال شرمنده.البته اگه خیلی زحمت داره بی خیال شو.بازم ممنون والبته شرمنده.